شروعی دیگر
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند ، اندوهی سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نیست
تا شقایق هست زندگی باید کرد
در دل من چیزی است ، مثل یک بیشه نور ، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند ......
ناهید نوشت :باز بهار ، باز هم شروعی دیگر و باز هم فرصتی دوباره و روزهایی که از پی هم خواهند آمد . کمی می ترسم ، اما دلم گرم است ، دلم گرم خداوندیست که یار همیشگی ام بوده و هست و خواهد بود.همان تنهایی که هیچگاه تنهایم نگذاشت ...... . به امید او روزهای بهتری آغاز خواهم کرد و به آرزوهای شیرینم می اندیشم و دوباره بهتر و محکمتر گام هایم را برمیدارم و تلاش خواهم کرد و تلاش خواهم کرد ....
* سال نو رو به همه تبریک میگم و امیدوارم امسال یکی از بهترین سال های زندگیمون باشه و امسال سال رسیدن به آرزوهامون باشه . برای من که از همون روز اول خوب شروع شده و خدا رو از این بایت شکر میکنم و امیدوارم ادامه داشته باشه . مدتها بود که خانواده ام درگیر یه مشکل بیمه ای بودن که همون روز اول بهار رفتن به خونه یکی از آشناها باعث شد تا مشکلمون حل بشه و خیال همه راحت بشه و این یکی از بهترین چیزایی بود که برامون اتفاق افتاد . و کلا تعطیلات امسال خیلی بهتر بود نسبت به سال قبل . و میشه گفت تقریبا به من خوش گذشت حتی روزایی که رفتم سرکار . آخه رئیس غرغروی من با خانواده اش رفت مسافرت و من توی تعطیلات با این اینکه رفتم سرکار اما حسابی بهم خوش گذشت .و بار هم امیدوارم امسال سال خیلی خوبی باشه برای همه . چند تا عکس هم میذارم که مربوط میشه به 13 بدر 93 و .....
هفت سین خونه مادر بزرگم
هفت سین خونه خواهرم
عکسای جنگلی که واسه 13 بدر رفته بودیم
اینم عکسای گلایی که تو جنگل داشت و من خوشم اومد و عکس گرفتم ازشون
و اینم دفتر خاطرات سال 1393