وبلاگ ناهیدوبلاگ ناهید، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

در جست و جوی یک رویا

آمدن بهار نزديك است

1395/8/17 17:5
نویسنده : ناهید
659 بازدید
اشتراک گذاری

روزگار همیشه بریک قرار نمی ماند
روز و شب دارد
روشنی دارد...
تاریکی دارد...
کم دارد...بیش دارد...
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده تمام می شود

بهار می آید...

 

 

ناهيد نوشت : تابستان تمام شده است و پاییز عاشق و آرام آمده است . روزها باز هم میگذرند یکی پس از دیگری ، حتی لحظه ای درنگ نمیکنند و زمان را به آینده نزدیک تر میکنند و از گذشته ها دورتر می شوند و تنها زمانی را که برایمان میگذارند زمان حال است . دوباره وقت پوشیدن لباسهای گرم است ، وقت روزهای آفتابی سرد ، وقت روزهای بارانی و نوشیدن یک لیوان چای گرم بعد از خستگی یک روز کاری در خانه امن و پر از آرامشمان در جایی از خانه کنار مادر و گپ زدنهای مادر دختری و نگاههای پراز مهر و عشق خالص و ناب مادر و این لحظه یکی از قشنگ ترین لحظه های زندگی ام است . در زندگی ام لحظه های قشنگ زیاد داشته ام و آنهایی را که در کنار پدر و مادرم و افراد خانواده ام بوده قشنگ ترین زمان هاست . مثل دعوت کردن پدر برای خوردن انار پاییزی که خودش آنها را دانه دانه کرده و یا عشق افشانی های برادرم از راه دور که حالا مهربانیهایش چند برابر شده و دیگر چیزی به آمدن دوباره اش به خانه نمانده و یا فرستادن یک قابلمه غذای مورد علاقه ام از طرف خواهرم ، بوسیدن های پر از مهر پسر خواهرم که انگار یک فرشته مرا بوسیده و حمایتها و مهربانیهای همسر خواهرم که از وقتی عضوی از خانواده مان شده احساس میکنم یک برادر بزرگتر دارم .و در روزهاي سرد پاييزي من با وجود عزيزانم گرم و آرام ميشوم . خدایا بابت تک تک این لحظه ها سپاسگزارم .

اين روزهايم با كار و كلاس نقاشي و خواندن كتابهاي مورد علاقه ام و كارهاي روزمره ميگذرد گاهي هم براي تقويت زبان انگليسي و كارهاي هنري وقت ميگذارم و يا براي كمي پياده روي مسير برگشت از محل كار تا خانه را پياده مي آيم كه يكي از بهترين زمان هاي روزانه ي من است ،‌ ديدن خيابان هاي شلوغ و پر ترافيك ، رفت و آمد مردم در پياده روها و ديد زدن ويترين مغازه ها كه حالا دكورشان با لباسهاي پائيزي تغيير كرده خالي از لطف نيست و  احساس ميكنم زندگي جريان دارد و در حال حركت است ، پر از حس اميد  به راهم ادامه مي دهم و من اين لحظه هاي آبي رنگ زندگي را دوست دارم و متبرك ميدارمشان .

اوائل آبان هم برادرم به يك مرخصي چنده روزه آمد و دوباره جمع خانواده مان جمع شد و روزهاي دلتنگي مادرم و او و همه خانواده به سر آمد كه ذوق كردنها و مادرانه هاي مادرم در نوع خودش ديدني بود . واقعا مادر هر وقت باشد مادر است . بعد از يك ديدار چند روزه كه براي همه خانواده غنيمت بود برادرم دوباره راهي شد تا چند ماه ديگر كه همه اين روزهاي دوري تمام ميشود و ديگر به خانه مي آيد تا دوباره كنار هم باشيم ....

اين هم از كار اين ماه :

  

پسندها (1)

نظرات (2)

مامانی شهرزاد
29 آبان 95 12:37
سلام ناهید عزیزم . اینهمه احساس ..... احسنت داره ..چقدر قشنگ کشیدی نقاشی رو ..... انشاله که موفق باشی عزیزم همیشه به یادت هستم
ناهید
پاسخ
سلام عزيز دلم چه عجب خانوووووووووم خوبي مرسي اين همه لطف و مهربونيت منم به يادت هستم دوست خوبم
(مامان سویل)
13 آذر 95 10:58
سلام ناهید جون خوبی عزیزم.افرین خانوم خوش سلیقه . دلم براتون تنگ شده بود به منم سر بزنید
ناهید
پاسخ
سلام عزيزم ممنونم كه بهم سر زدي چشم منم سر ميزنم عزيزم