خنکای مردادی
زندگی فردا نيست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و اميد،صحنه ی غمها نيست.
به چه می انديشی؟
نگرانی بیجاست،
عشق اينجا و تو اینجا و خدا هم اينجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا كه بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی...
ناهید نوشت : مردادِ این روزها دل انگیز تر از مردادهای قبلیست ، در عمق تابستان خنکای شیرینی جاریست که به عمق جانت نفوذ می کند . صدای جیرجیرکها ، نسیم خنک صبحگاه ، رها شدن موهایت در میان خنکای باد زیر آفتاب نه چندان گرم این روزها ، به راستی که چه شورانگیز است این لحظه ها ، لحظه هایی که پر از حس رهایی است و عشق و دلت میخواهد در این ثانیه ها تنها و تنها لبخند بزنی و در آغوش بگیری این زمان ها را . و به ناگاه چه دلتنگ می شوم برای دو نفره ها ،دو نفره هایی از جنس سپیدی عشق . دلم یک بستنی دو نفره میخواهد با خنده هایی از ته دل و از سر عشق .......
تو این مدت اتفاقای خوبی افتاد مثل توافق هسته ای روز 23 تیر 94 ، خیلی خوشحال شدم که بالاخره بعد این همه مدت دنیا با ما آشتی کرد . نامزدی شیما ، دختر داییم که خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت . رفتن امیر ، برادرم به سربازی روز 19 خرداد 94 . هر کسی داره میره به دنبال آینده اش . خدایا شکرت میکنم و ازت برای عزیزانم بهترین اینده رو میخوام . آینده ای پر از زیبایی و آرامش و عشق .... . این روزهای خودمم با کار و کلاس نقاشی میگذره . خدایا شکرت ....
اینم کار جدیدم :