4 اسفند 93
به سمت آرامش برو
به سمت مهربانی برو
به سمت عشق برو
به سمت ایمان برو
امروز رو ترک کن
امروز میگذره
امروز تموم میشه
به سمت لطف و برکت برو
بزار ما وارد تاریکی بشیم
نمیترسیم
تنها نیستیم
بزار امید با کمی لذت
با خیال آسوده
به خونه برسه .....
( برگرفته از فیلم خاطرات یک خون آشام فصل 6 )
ناهید نوشت : گذر لحظه های زیبای این روزها به سرعت باد است زمستان آرام و پاک در حال گذر است و من میخواهم در این لحظه های زیبا قشنگترین ثانیه ها را بسازم ، ثانیه هایی که حالا ارزششان را خوب میفهمم . حالا میفهمم که زندگی ام یک موهبت الهی است . خدایا شکرت . امروز 4 اسفند 1393 است . نمی دانم چرا هنوز هم این تاریخ به یادم مانده است و هنوز در ذهنم دارمش و از یادآوری آن خونی گرم در رگهایم جاری میشود و نمیدانم چرا هنوز هم ماه اسفند برایم قشنگترین ماه سال است و خاطرات گرم و شیرین گذشته برایم مرور می شود . خدایا فقط باز هم می توانم بگویم : هزاران بار بیشتر از همیشه شکرت که همه آنچه برایم می خواهی مطمئناً برایم بهترین است . و من در این روز قشنگ برایش از درگاه الهی تو برکت ، عشق ، آرامش ، مهربانی و رسیدن به همه رویاهای قشنگش را می خواهم .
سال 93 هم داره تموم میشه " واقعا به ناگاه چه زود دیر مشود. "بهمن امسال هم با همه فرازها و اتفاقاتش گذشت . امسال دوباره تو کنکور ارشد شرکت کردم 17 بهمن امتحانم رو دادم ولی امتحانش خیلی سخت بود و دقیقا فردای اون روز و یک هفته قبل از سفر مامانم به کربلا اتفاق خیلی بدی برامون افتاد و خونمون آتیش گرفت و کلی از وسایل سوخت تا چند روز تو بهت این مسئله بودیم و مامانم خیلی ناراحت بود و نمیخواست بره سفر ولی با کمک هم خونه رو یه خورده روبراه کردیم و مامانو به زور فرستادیم تا روحیه اش عوض شه . و الان چهار روز مامانم رفته و پنج شنبه برمیگرده . و خیلی دلم واسه مامانم تنگ شده من هیچ وقت انقدر از مامانم دور نبودم تا حالا. هفته بعد هم با بچه های کارگاه نقاشی نمایشگاه داریم و امیدوارم به بهترین شکل ممکن برگزار شه . البته من به خاطر اتفاقاتی که افتاد هنوز کارمو تموم نکردم ولی امیدوارم بتونم کارمو تموم کنم و توی نمایشگاه کارمو ارائه بدم .